وبلاگ تخصصی مهندسی معماری و طراحی فضای سبزlandscape-design | ||
|
و باز هم بوی ماه مهر در راهه... و البته زاد روز سهراب سپهری کتاب ... هنوز در سفرم (یادداشت های منتشر نشده سهراب سپهری) را می خواندم ... :" چه عشقی به بنایی داشتم – دیوار را خوب می چیدم، طاق ضربی را درست می زدم . آرزو داشتم معمار شوم . حیف دنبال معماری نرفتم" این جملات به من تلنگری زد که اگه سهراب معمار می شد چه می شد؟ آیا به همین جایگاهی که در نقاشی و شعر داره می رسید و معمار جاودانی می شد؟ نامی درخشان و ماندگار که معماری نو و تازه ای را عرضه می کرد و از همه عناصر معماری آشنایی زدایی می کرد... یا اینکه استعدادی بود که به هدر می رفت چون زمینه بروزش را پیدا نمی کرد؟ یعنی یا به دام ابتذال کارهای بازاری می افتاد و یا با این شرایط کنار نمی اومد و به گوشه ای می خزید و برای خودش شعر می گفت و نقاشی می کشید!... شایدم فقط در حوزه آموزش معماری تجربه اندوزی می کرد... ولی واقعاً اگه همین سهراب که می شناسیم معمار بود چه افتخار بزرگی بود شاگردی اش ... چشمها را می شست و جور دیگر دیدن را یادمان می داد... من قالی بافی را یاد گرفتم و چند قالیچه کوچک از روی نقشه های خودم بافتم . چه عشقی به بنایی داشتم. دیوار را خوب می چیدم. طاق ضربی را درست می کردم. آرزو داشتم معمار شوم . حیف، دنبال معماری نرفتم . اما خویشاوندی انسان و محیط بود . تجانس دست و دیوار کاهگلی بود. فضا بود. طراوت تجربه بود. می شد پای برهنه راه رفت و زبری زمین را تجربه کرد. همدردی ارگانیک داشت. شهر من الفبا را از یاد برده بود اما حرف می زد. جولانگاه قریحه بود نه جای قدم زدن تکنیک. اهل سنجش نمی شدیم. شکل نمی دادیم. در حساسیت خود شناور بودیم. دل می باختیم، شیفته می شدیم و آنچه می اندوختیم، پیروزی تجربه بود. تجربه بود. )سهراب سپهری/ هنوز در سفرم( به نقل از سایتhttp://memari-manzar.blogfa.com/ [ سه شنبه 90/7/12 ] [ 7:29 عصر ] [ زهرا امینی ]
|
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |